مهدیسامهدیسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

نفس مامان و بابا مهدیسا

فعالیت های جدید

جیگر مامانی به قول بابا قلفونت بلم نمیدونی چقدر استرس گرفتم چون دیگه نزدیک جدایمونه قول میدم جبران کنم و زیاد حس نکنی "کارمندزاده"ای! ازکارهای جدیدت بگم که بای بای رو کما بیش یاد گرفتی.دست دسی میکنی اما خیلی قابل توجه نیست(باید تمرین کنی) دنبال مامان جونی که چادر سرشه گریه میکنی(یعنی خانم خانمها ددری شدی)و میدونی من با مانتو میرم بیرون چون وقتی چادر سر میکنم بغلم نمیای آبمیوه رو با نی میخوری هنوز فقط از مامانی میگیری و بلند میشی(میترسی از بقیه چیزها بگیری و بلند شی چون میدونی نگهت نمیدارن) دایره لغاتت داره گسترده میشه دددد ماما بابابابابا گا گا گا گا و دیثثثثث خلاصه با اینکارات عاشقمون کردی رفت... ...
25 اسفند 1392

عکس های تو از دیروز تا امروز...

هفت ماهگیت مبارک گل من مامانی چرا دیگه ماما نمیگی؟ترسیدی من از ذوق بمیرم ؟!!!!بزنم اون دو تا دندونت بریزه تو حلقت؟ههههههه مهدیسای من مامانی اونقدر هم بیکار ننشسته چند تا از عکسهات رو که خودم خیلی دوست دارم به مناسبت هفت ماهگیت میذارم تو ادامه مطلب تا ببینی... ...
11 اسفند 1392

رویداد های اخیر...

حنابندون دایی رسول و رانندگی شما دو روز پیش خاله فاطمه و آیسان جونی مهمونمون بودن که خیلی خوش گذشت ایستادن شما برای چند ثانیه بدون کمک(با کمک که دیگه ماشالله استاد شدی) و رونمایی از دندان شما بعد از دو ماه...     ...
11 اسفند 1392

چوب خط

قرفونت بلم مامان میدونی چوب خط چیه؟هشت تا چوب خط رو دیفال دلم برات کشیدم یعنی هشت ماهه شدی عسیسم فقط یه ماه دیگه میتونم تمام وقت در خدمتت باشم راستی مامان میدونی چقدر خوش قدمی؟یادم رفت بهت بگم وقتی به دنیا اومدی بخشنامه اومد که متولدین یک تیر به بعد ماماناشون سه ماه بیشتر پیششون میمونن تو هم که دو تیری بودی.پاقدم شما دایی رسول زن گرفت وسوم اینکه تاریخ برگشتم خورد ١/١/٩٣ که چهار روز اولش هم تعطیلات عید نوروزه و ماه اول هم اداره زیاد خبری نیست و من میتونم واست مرخصی بگیرم و الان تنها استرسم اینه که تو رو کی وچطور می خواد نگه داره آخه مامان خیلی لوسی خیلی هم نکات ریز داری که مامانی فقط میدونه مثلا نمیذاری من رو زمین پوشکت کنم و...
2 اسفند 1392
1